متن های ارسالی از royal
میروی تا با نبودن عشق را پرپر کنی
میروی با اشک حسرت, دیده ام را تر کنی
آن همه گفتی نگاهت با نگاهم زنده است
من نباشم,میتوانی روزها را سر کنی؟
در نبودت گریه کردم,آینه احساس کرد
آینه شو,گریه ام را حس کنی,باور کنی
سبز در عشقت شدم,کم کم تو دانستی ولی
عاقبت میخواستی در قلب من خنجر کنی
بعد تو در سینه نامت میشود یک خاطره
کاش میشد قصه عشق مرا باور کنی...
***************************************************
کاش تو این نوشته را میخواندی,
کاش میدانستی دلم در حسرت دوباره دیدنت پر میزند و در سینه میسوزد,
کاش شمع آرزوهای مرا باد جدایی تو خاموش نمیکرد...
کاش میدانستی جای تو برای همیشه,کنار تنهایی من خالیست........
************************************************
تو رفته ای و باز هم,
من و سکوت و انتظار و لحظه های بی تپش و یک نگاه بی قرار
تو رفته ای و باز هم,
من و غم نگفته ها وبغض مانده در گلو و گریه های بی صدا
تو رفته ای و باز هم,
من و شبان بی فروغ و اشک های نا شکیب و این زمانه دروغ
تو رفته ای و باز هم,
من و خیال بودنت و یاد روزهای خوب و حسرت نبودنت...
*******************************************************
بگذر...
خنجر مکش بر زخمی با نمکش تازه میدارم...
رهایم کن,
این روزها تنهایم,
گیجم,
گمم,
خسته ام و بی یاور...
این روزها داغ غربتم را صبورانه بر دوش میکشم,
رهایم کن...
بگذار در پیله تنهایی ام بپوسم وقتی جرات پروانه شدن ندارم...
*********************************************************
به سرم میزند,گاهی و سر به سر عکسهایت میگذارم
و آن وقت نقاشی میکشم بیخیالی چشم هایت را که میدرخشد با غرور در تب و تاب لحظه های بارانی
وآنگاه غروب میشوم در وسعت همه نیامدن ها و در خیال آمدنت....