هیچ کس تورو به اندازه من دوس نداشت....

بـه مَـن قـول بده

در تـمـآمِ سال هایے کـه باقے مانـده

تــ ـآ ابـَد .....

مـُواظبـ خـودت باشے

دیگـر نـیستـم که یاد آورے ات کنم....

پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و هفتم

پ ن 2: دارم میرم مسافرت تا چند روز نیستم که آپ کنم ...

پ ن 3 : مخاطب خاص: اینم ماه رمضون که دیگه تموم شد و هرچی دعا کردم که نگذره اثر نداشت!!!! احتمالا تو همین مدت که من هم میرم مسافرت عاطفه عقد کنه ... این پست هم به همین خاطر گذاشتم!! تو رو به خدا از هرکی که این مطلبو میخونه میخوام واسم دعا کنه که ... خدایا خودت شاهد باش که چیکار با دلم داره میکنه ...

پ ن 4 : مخاطب خاص: بالاخره یه روز میرسه که میفهمی هیچ کس تورو به اندازه من دوس نداشت....

دلم عجیب برای یاد کردنت بیکار است...!!!

اگر امشب از حوالی دلم گذشتی

آهسته رد شو

غم را با هزار بدبختی خوابانده ام !!



میان مشغله هایم گم شده ام...

ولی...

دلم عجیب برای یاد کردنت بیکار است...!!!



قلبم را عصب کشی کردم...!!!

دیگر نه از سردی نگاهی میلرزد

و نه از گرمی آغوشی می تپد...



چــیزی نداشت َم

که بپــای تـو بـریـزَم

در عِشــق ،

تو هـَـم ،

قــلب ِمــرا

گرُو برداشـــتی ....



احساس سوختن به تماشا نمی شود

آتش بگیر تا بدانی چه می کشم ......



چهار فصل کامل نیست !

هوای تو ،

هوای دیگریست



حکایت کنگر خوردن و لنگر انداختن است ،

حضور خاطراتت در وجود من



مثل آسمــــان می مانی

دوستتـــ دارم اما

نمیتـــوانم داشـــته باشمتــــ


ارسالی از رویال

بد بیاری

زیر آوار آخرین حرفت جا مانده ام

لعــــــــــــــــــنتی

نمی دانی *خداحافظت * چند ریشتر بود !!!



بد بیاری مال وقتیه که,

بــــد بی یــــــاری … !!!


با تشکر از F E R E S H T E H

دست میذارم رو قرآنو میگم که میمیرم برات

يه سلام عاشقونه

با يه بغض بي بهونه

مي نويسم تا بدوني

ياد تو، تو دل مي مونه

يادته وقتي مي رفتي

دم به دم نگات مي كردم

بغض سنگين توي چشمام

گفتي: صبر كن برمي گردم

يادته قسم مي خورديم

عزيزم بي تو ميميرم

اما حالا كه تو نيستي

من با دلتنگي اسيرم

يادمه وقتي مي گفتم

به خدا نميري از ياد

آه سردي مي كشيدي!

توي قلبم مثل فرياد

اما حالا كه تو نيستي

حال و روز من خرابه

آخر قصه ي عاشق

اشك و ماتم و سرابه

اما حالا كه مي بينم

بي تو دل رنگي نداره

توي آسمون چشمام

غروبا بارون مي باره

مي دوني طاقت ندارم

با غم و غصه اسيرم

زود بيا كه خيلي تنهام

به خدا بي تو ميميرم



به جون خودم به جون خودت حرف دل و بگم بهت

منو نمیخوای تو دیگه،شلوغ شده دور و برت


به جون خودم به جون شما تمومه قصه های ما

دنیای خوب من و تو پر شده از رنگ و ریا


به جون خودت به جون خودم شکست با اون کارات دلم

نذار به هرکی که میاد از اون دورنگیات بگم


به جون خودم به جون چشات دیگه نمیمونم باهات

شکستی قلب خسته مو دیگه تموم شدم برات


به جون خودت به جون چشام هیچوقت نبودی پا به پام

حتی دیگه دوست نداری واسه خدافظی بیام


به جون خودت به جون دلم میخواستی از پیشت برم

دیگه نمیخوام خوشیهات خراب بشن به خاطرم


به جون خودم به جون ماه چشام نمیمونه به راه

یادت باشه که بدجوری کشتی دلم رو بیگناه


به جون خودم به جون شبام دیگه مهم نیستی برام

میاد یه روز که افتادی با اشک و گریه هات به پام


به جون خودت به جون لبات یه روزی میمردم برات

اما بدون که بعد از این همش میخندم به غمات


به جون خودم به جون غمم تو لحظه های ماتمم

رفتی و خندیدی یواش به غصه های مبهمم


به جون خودم به جون تنم اونکه اسیرته منم

میرم بدون که بی تو باز مثل یه آینه میشکنم


به جون نگات به جون صدات یا اون همه ناز و ادات

دست میذارم رو قرآنو میگم که میمیرم برات


با تشکر از shadow

درد عشق

عشق مثل کشیدن دو سر یک کِش میمونه

که ۲ نفر دارن میکشنش

اگه یکی‌ ولش کنه ...

دردش واسه کسی‌ میمونه که هنوز اونو سفت نگاه داشته.....!


پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و ششم

دلِ شکسـ ــته که دیگر ســــر و ته ندارد . . .

خیالت راحــتـــــ . . .
شکسـ ــــته ها نفرین هم بکـ ــنند ،
گیرا نیسـ ــت …!
نـــفرین ،
ته ِ دل می خـ ــواهد
دلِ شکسـ ــته هـ ـــم که دیگر
ســــر و ته ندارد . . .


پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و پنجم

فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی . . .

چه حرف بی ربطیست که

مرد گریه نمی کند !!!!

گاهی آنقدر بغض داری

که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی . . .


پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و چهارم

خدا نگهدار ...

آهسته گفت : "خدا نگهدارت"

در را بست و رفت

آدمها چه راحت ، مسئولیت خودشان را

به گردن "خدا" می اندازند...


پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و سوم

دلم خونه ...

هـیـچ کـس از هـیـچ راهـی مـرا نـمـیـفهمـَد…

گاهی برای کشـیدنِ فـریـاد

هـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . . .

---------------------------------
آدم هـــای کنــــارم مثل جُــــمعه می‌ مــــــانند

معلــــــــوم نمی‌کند “فــــــرد” هستــــند یا ” زوج” …

پُــــر از ابـــــهامند…!!!

-----------------------------------------------------------------
شـده ام مـعـادلـه ی چنـد مَـجهولـی !

ایـن روزهـا هـیـچ کـس از هـیـچ راهـی مـرا نـمـیـفهمـَد…

----------------------------- 
به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟

به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟

به چه میخندی تو ؟ نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟

یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد ؟

به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست ؟

خنده دار است بخند . . .

-----------------------------------------------------------------

نمیدونم "دوست دارم" چه واژه عجیبیه

که هرکسی که میگه عاشقتر میشه

اما ...

هرکسی میشنوه بی تفاوت تر......!!!!!

----------------------------------------------------------------
از قبل هم باید حدس میزدم میروی....

رفتن همیشه در دستور زبان فارسی"لازم"است!!!.......

-----------------------------------------------
آمدنت را حیران بنگرم یا رفتنت را مات بمانم؟!...

باد آورده را باد میبرد قبول!!

دلم را که باد نیاورده بود......
------------------------------------------
فاصله ها هیاهو میکنند

و صدای هق هق دلتنگی ام در نوسان بودن و نبودنت رنگ میبازد,

کفشهای رفتنت را گم میکنم تا برای همیشه بمانی......


ارسالی از رویال

پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و دوم

جوانیم پر ! خاطراتم پر ! "من" هم پر !

کلاغ پر...!؟

نه ! کلاغ را بگذاریم برای اخر ...

نگاهت پر ! خاطراتت پر ! صدایت هم پر !

کلاغ پر ...!؟

نه ! کلاغ را بگذاریم برای اخر ...

جوانیم پر ! خاطراتم پر ! "من" هم پر !

حالا "تو" مانده ای و کلاغی که هیچ وقت به خانه اش نرسید !


پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و یکم

پ ن 2 : حادثه دلخراش زلزله در نیمه شمال غربی رو تسلیت میگم و امیدوام خدا به بازماندگان صبر بده (ای کاش انقد که مسئولان به فکر کشورهای دیگه هستن به فکر مردم خودشون هم بودن!!!!)