هیچ کس تورو به اندازه من دوس نداشت....

بـه مَـن قـول بده

در تـمـآمِ سال هایے کـه باقے مانـده

تــ ـآ ابـَد .....

مـُواظبـ خـودت باشے

دیگـر نـیستـم که یاد آورے ات کنم....

پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و هفتم

پ ن 2: دارم میرم مسافرت تا چند روز نیستم که آپ کنم ...

پ ن 3 : مخاطب خاص: اینم ماه رمضون که دیگه تموم شد و هرچی دعا کردم که نگذره اثر نداشت!!!! احتمالا تو همین مدت که من هم میرم مسافرت عاطفه عقد کنه ... این پست هم به همین خاطر گذاشتم!! تو رو به خدا از هرکی که این مطلبو میخونه میخوام واسم دعا کنه که ... خدایا خودت شاهد باش که چیکار با دلم داره میکنه ...

پ ن 4 : مخاطب خاص: بالاخره یه روز میرسه که میفهمی هیچ کس تورو به اندازه من دوس نداشت....

دلِ شکسـ ــته که دیگر ســــر و ته ندارد . . .

خیالت راحــتـــــ . . .
شکسـ ــــته ها نفرین هم بکـ ــنند ،
گیرا نیسـ ــت …!
نـــفرین ،
ته ِ دل می خـ ــواهد
دلِ شکسـ ــته هـ ـــم که دیگر
ســــر و ته ندارد . . .


پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و پنجم

جوانیم پر ! خاطراتم پر ! "من" هم پر !

کلاغ پر...!؟

نه ! کلاغ را بگذاریم برای اخر ...

نگاهت پر ! خاطراتت پر ! صدایت هم پر !

کلاغ پر ...!؟

نه ! کلاغ را بگذاریم برای اخر ...

جوانیم پر ! خاطراتم پر ! "من" هم پر !

حالا "تو" مانده ای و کلاغی که هیچ وقت به خانه اش نرسید !


پ ن : گاه شمار جدایی : روز پنجاه و یکم

پ ن 2 : حادثه دلخراش زلزله در نیمه شمال غربی رو تسلیت میگم و امیدوام خدا به بازماندگان صبر بده (ای کاش انقد که مسئولان به فکر کشورهای دیگه هستن به فکر مردم خودشون هم بودن!!!!)

یاد تو و یاد خدا ...

من اگر آنقدر که به یاد تو هستم

به یاد خدا بودم،

آن دنیا

نیمی از بهشت به نام من بود... !!


پ ن : گاه شمار جدایی : روز چهل و پنجم

پ ن 2 :ابراهیم نشان میدهد که انسان می تواند جبر تاریخ را بشکند و می تواند در برابرش بایستد (دکتر علی شریعتی / کتاب میعاد با ابراهیم / صفحه 40 )

پ ن 3 : یه روزی میرسه که منظورمو از پ ن 2 می فهمی ...

زندگی یا مرگ ؟!!

اینـــــ کـــــــــه نامشــــــــ زندگیستـــــــ

منــــــــ  را کشتــــــــ!

مانده امــــــــ ...

آنکــــــــــه نامشـــــــ مرگـــــــــ استـــــــ

با منـــــــــ چـــــــــه مــــــــی کنــــــد؟!



پ ن : گاه شمار جدایی : روز چهلم

فرشته قصه من

تا حالا شده کسی رو اینقدر دوست داشته باشین که به خاطر اون حاضر باشی همه چیز رو بدی؟

کسی که زندگیتو میدی تا یک دقیقه نگاهش کنی و اونم به تو نگاه کنه. کسی که دوست داری. کسی که دوست داری سرش رو روی پات بذاره و خوابش ببره و انگشتاتو ببری بین موهاش و نازش کنی. کسی که وقتی خوابه بری و پیشونی شو ببوسی و از نگاه کردن بهش آرامش بگیری. کسی که هر روز 15 دقیقه به عکسش خیره بشی و صداش رو گوش بدی. کسی که با دیدنش قلبت تند میزنه. کسی که آرزو داری بغلش کنی . کسی که درداشو فقط به تو میگه و واست گریه میکنه،کسی که واست میخنده و تو با خندش قلبت آروم میشه. کسی که صداش توی تصمیم گیری هات معجزه میکنه.کسی که دوسش داری و نگرانش میشی.کسی که نگرانت میشه. کسی که ........

آره من تا به حال اینطوری شدم.

به این میگن عشق.

من عاشق شدم عاشق یک فرشته ولی فرشته قصه من منو دوست نداره.

کاش الان پیشم بود. کاش ...........

معنـــــــآے خدــآحافـظ ،  تـــآ فردـآ بـــود...

میدونے بازی روزگار چیـﮧ؟

تو چشم میذﺎری

و مـטּ ؛

قایم میشم،

بعد تو یڪے دیگـﮧ رو پیدﺎ میڪنے

و مـטּ ؛

برﺎی همیشـــــــﮧ گم میشمـ ...

**********************************

مــی خــوآهــم عــوض شــوم چـــرآ بـایـد دلــتــنـگ بشـوم ؟

تـــو بــآیـــد دلـــتـــــنـــــگ شــــوی

مـــی خــوآهــم آن ســیــب

قــــرمـــز بـــآلـــآی

درخـــــــت

بـآشـم

د ر

دورتـریـن

نـقـطـه.دقـت کـن

رســیـدن بـه مـن آسـآن

نـیـسـت،اگـر هـمـتـش رآ نــدآری

آسیب به درخت نرســان،بــه هــــمـآن

ســــیـــب هـآی کـــرم خــورده روی زمـیــن قــآنــع بــــآش!

************************************

كآشكے گآھے وقتآ

خدآ از پشت اون ابرآ

میومد بیرون و دآد مےزد کھ :

آھآاآاآاآی دختر...

بگیر بشین سر جآت !

اینقدھ غر نزن !

ھمینھ کھ ھَس...!

بعد یھ چشمک مےزدو

آروم توی گوشم مےگفت:

" ھمھ چے دُرُست مےشھ.."

************************************

مے خوـآهم برگــــردمـ

بـﮧ روزـهــآے ڪودڪے

آטּ زمـــآטּ ــهـــآ ڪـﮧ :

پـــــــدر تنهــــآ قهرمــــــآטּ بود

عشــق ،

تنـــهــآ در آغوشـــِ مــــآدر خلــآصـــﮧ مےشــد

بـــآلــآتریـــטּ نــقطـﮧ ے زمیـــטּ ،

شـآنهـ ـهــآے پدر بــود

بدتـریـــטּ دشمنـــآنمـ ،

خوــآـهر و برـآدر هـآے خودمـ بودنـــد

تنــهـــآ دردمـ ،

زـــآنو ـهـــآے زخمــے اَمـ بودنـد

تنـهـــآ چیزے که میشڪســتـ ،

اسبـــــــآبـ بــــآزے ـهـــآیم بـود

و معنـــــــآے خدــآحافـظ ،

تـــآ فردـآ بـــود...


ارسالی از εϊз.ılıll ELiNᗩ ılıll.εϊз

مطمئنم فراموشت نمی کنم ...

شده بعضي وقتا یکی را دوست داشته باشی ؟

از دوری اون دلت گرفته باشه ؟

يهو به سرت می زنه ديگه دوستش نداشته باشي!؟

به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم!؟

مگه کيه!؟

مگه واسم چيکار کرده!؟

مگه...........

بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي!؟

يهو ..

يه چيزي يادت مياد ...

يه چيز خيلي کوچيک ...

يه خاطره ...

يه حرف ...

يه لبخند ...

يه نگاه ...

و بعد ...

همين ...

همين کافيه

تا به خودت بياي

و مطمئن بشي که نمي توني فراموشش کنی

وقتی دچار میشوی

وقتی دچار میشوی

میمانی و یه حس دل گندگی

که وسعتش شده است به اندازه ی تمام دنیا

و دلت میخواهد

هرکه از دم دستت رد میشود محبت کنی و دوست بداری

وقتی دچار میشوی

میگردی دنبال مقصرهای تمام این دلدادگی

میگردی دنبال علتها

میگردی تا بدانی چشم تورا دچار کرد یا دل

و میمانی و تمام پرسشهای بی پاسخ و هزار پاسخ

وقتی دچار میشوی

اول تردید جانت را پرمیکرد

شک میکنی به تمام لبخندهایت

شادیهایت

به طپشهای قلبت که دیگر دست خودت نیست که ارامش کنی

پر شده ای از او ونمیدانی چه باید بکنی

وقتی دچار میشوی

روز به روز تغییر میکنی ادمی دیگر میشوی

و حس میکنی تازه ادم شده ای

وقتی دچار میشوی

آرام میشوی مهربان میشوی با گذشت میشوی

وقتی دچار میشوی

نگاهت تازه میشود احساست هوایی میخورد و بهاری میشوی

چقدر شیرین میشود لحظه ها

چقدر سخت میشود ماندن در دچارگی

و این نوبت عاشقی توست

ببین چه میکنی


ارسالی از رویال

پ ن : گاه شمار جدایی : روز سی و هفتم

یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن

ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم

نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده

ماها آدمای بی احساسی نیستیم

ماها بی معرفتو نامرد هم نیستیم

یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن

که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن


پ ن : گاه شمار جدایی : روز سی و دوم

حس دلتنگی

دلـــــتــــنــــگــــــی پــــــیــــچـــیـــــــــده نــــــیــــســــــتــــــــ . . . !

یــــــکـــــــ دل . . . !

یــــــکـــــــ آســـــــمـــــان . . . !

یــــــکـــــــ بــــــغـــــض . . . !

و آرزو هــــــــای تـــــــــرکـــــــ خـــــــورده . . . !

بـــــــه هــــــمـــــیـــــن ســـــــادگـــــــی


پ ن  : گاه شمار جدایی : روز سی ام

برای یکی زندگی کن ، و عاشق یکی باش

برای یکی زندگی کن ، و عاشق یکی باش
اما مطمئن باش که اون یک نفر، یک نفره
************************************
تو کتاب خوندم سیگار بده، دیگه نکشیدم.
تو کتاب خوندم مشروب بده، دیگه نخوردم.
تو کتاب خوندم دروغ بده، دیگه نگفتم.
تو کتاب خوندم عشق بده،
دیگه کتاب نخوندم ...
**********************************

بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند
 ولی گنجشکها جدی جدی میمیرند،
آدم ها شوخی شوخی به هم زخم میزنند
 ولی قلب ها جدی جدی می شکنند،
تو یه روزی شوخی شوخی بهم لبخند زدی
 ولی من جدی جدی عاشقت شدم
 حالا یه روزی شوخی شوخی تنهام میزاری
ولی من جدی جدی بی تو میمیرم
********************************************
هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد
و کسی که چنین ارزشی دارد
باعث اشک ریختن تو نمیشود


ارسالی از کامیار دادگر

پ ن  : دست مامانم بعد عکسبرداری گفتن که شکسته ...

پ ن 2 : گاه شمار جدایی : روز پانزدهم

دریغ مدار از من زندگی را ...

کاری پیش نمیرود
وقتی که تو نیـــستی

هـــنوز معـــطل مانــده ست
مجنونـــی که بــی لیلی ست  
****************************************
باور نکـــن
بی بودن  تــو

زنـــدگی برقـــرار اســتــــ
نفســــهای اجبـــاریستـــــ

اخــــرین فرصــتــــ
 بـــه امـــید دیــــدار دوبــاره  استـــــ ....
***************************************
 
 نه مــمکن نیستـــ
هجـــرت از دل ِ تـــو
تا دل غریبـــی دیـــگر
از بهار دســــت تو
به زمستـــان ِ ســــردی دیگر
نــه
هـــجرت مـــمکن نیست
من همینــــجا مانـــدنی ام....
********************************
 گنــــجایش دل
دیگر نیــست
اینهمه دلتــــنگی و تنــــهایی
چو کبــــوتری
در آرزوی پــــرواز
میـــزند خـــودرا
به در و دیـــوار تـــن
شاید که بیابـــد راهی
بسِـــوی ِ رهـــایی ....
*******************************
طـــعم تـــلخ روزهــــایم را
تو بیـــــا
با شــــراب چــــشمانت
شـــیرین کن ....

************************


دیــــدار تو کـــه
بسـادگی میسر نمیشود
دل من از سمت تو ،
لحظه ای جــــــــدا نمیشود
پیچیده طناب عشق
بر گردنم مــــــدام
لا اقل ســــایه ات ،
از ســـــرم
دریغ مــــــــدار
زنــــدگی بی حضـــــور تو
لبــــریز عشــــــــق نمیشود
آســـــــمان دل دگــــر

رنـــــگ آبـــــی نمـــــیشود ....


 ارسالی از رویال

پ ن  : گاه شمار جدایی : روز دهم

قلبم یک خط در میان می زند….

روزي اگر نبودم ،

تنها آرزوي ساده ام اين است که

زير لب بگويي:

يادش بخير

**********************************

 بلندترین شاخه ی درخت ،

یک واژه را می فهمد ،

و آن هم "تنهایی" ست

*********************************

ای کاش تنها یک نفر هم در این دنیا مرا یاری کند ،

ای کاش می توانستم با کسی درد دل کنم

تا بگویم که ،

من دیگر خسته تر از آنم که زندگی کنم تا ابد غم شبهایم را ،

تا بفهمد درد تن خسته و بیمارم را ،

قانون دنیا "تنهایی" من است و

"تنهایی" من قانون عشق است و

عشق ارمغان دلدادگیست و

این سرنوشت سادگیست

منتظر خداحافظى من نباش

من هر که را به خدا سپردم دیگر پس نیاورد…!

****************************************

قلبم یک خط در میان می زند….

زود نیست؟

دست هر پیر زنی را گرفتم…

گفته…”پیر شی مادر”…


مطالب ارسالی از tarane melody


پ ن  : گاه شمار جدایی : روز نهم

آرزوهـــای مـن

خنده های تـــو

آرزوهـــای مـن انـد

بخــند

تا برآورده شوند ...


پ ن  : گاه شمار جدایی : روز هشتم

دل که زبان نمی فهمد !!!

خودت که هیچ ...
تمام ِ دنیا هم بگویند تو مال ِ من نیستی ،
 این دل ِ زبان نفهم ...
باز هم ...
بهانه ات را می گیرد ...!!!
اَمان از این دل ِ زبان نفهم..................


پ ن : گاه شمار جدایی : روز چهارم

تـــ ــو ای عشــــق آسمــانی مــ ــن بــدان...

شب آرزوهای خـردادی من

خـــــــرداد بـرای مــــ ـــن ...

یـادگــاری ست پــر از خاطـــــــره

یـادگــاری ست از آغـــاز یکــــــ رابطــــــه

سَنبُلــی ست از جـــاودانگـی یکــــــــ دوستــــــــــی

تندیســی ست بلـــورین از یکــــــ عشــــــــــــــــــــــــــــــق

و روزهـــایش مـــاندگارتریـن تــــــــــــــاریخ اسـت

در تقــویـم قلـــب همیشــه عـاشقـــــــم

معبــــودا...

مـی گـوینـــــــد امشـــــب شــب آرزوهـــاست

مـی گـوینــــــــد زیبـــــاتـریـن شــــب تــ ـــو

بـا مــــاندگارتریـن تـــــاریخ هـای زندگــی مــ ــن آغشتـــه شــــده

مـی گـوینــــــــد بایــد آرزویـــــــ ـــی کـــرد

و مـــ ــن مـــــــانده ام کنـار ایـن دور بـــ ــودن هـا و فـاصلـــ ــ ــه هـایی کـه

لحظـــه هـایم را تلـــ ــــخ مـی سـازنــــد

چـه آرزویـــــــــی کنـم ؟!!!!

تـا کــی آرزو کنــم آرزوهــــــای محـــ ـــال را ؟!!!

تـا کــی آرزو کنــم رسیـــــدن بـه وصــــــ ــالی بـــدون فــــ ـــراق را ؟!!!

تـا کــی دلتنــــ ــگ و بـــی قـــرار او باشــم و لحظــه هـا را بـا حســـ ـــرت بگذرانـــم ؟!!!

تـا کــی بــــــی او بــودن ها را زندگـــ ـــی کنـــم ؟!!!

عشــــ ـــــق مــن عشـــــق ممنــــــوع اسـت

پـس...

چگونــه آرزو کنـــم رسیـــدن بـه عشقــــی ممنــــ ـــوع را

وقتــی خـود ممنــــــ ــوع بـــودن ش را مـی دانـــم ؟!

چگونــه آرزو کنـــم آرامــ ــــــش را

وقتــی قلبــــم تنهــــا کنـار او آرام مـی گیــــرد ؟!

چگونــه آرزو کنـــم شــــ ـــــادی را

وقتــی نمـی توانـــم صــــدای خنـــ ـــ ـــده هـای او را بشنـــــوم ؟!

چگونــه آرزو کنــم آغــــ ـــوش و بوســــــه هـایش را

وقتــی مـی دانـم عطـــر تـ ــن ش سهـــم دیگـری ست ؟!

چگونــه آرزو کنـــم بــــ ـــــودن هـایش را

وقتــی مـی دانــــم تنهـــ ـــایی و دلتنگـــ ـــی سهـم مــــن از زندگـــی ست ؟!

معبـــــودا...

تــــو خـود بـرایـــــــم آرزویــی کـن...

ایـن گونــه آرزو کــــردن بَسـی بهتـــر از آرزوهـــای محــــ ــال مـــن اسـت

معبــــودا...

چشـــــم هـایم را مـی بنـــدم

دسـت در دسـت عشـــ ـــق آسمــــــانـی ام

بـه ســــوی تــو پـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــــرواز مـی کنــم

و آنجــا کنــار ابــــرهـایت مـی نشینـــــــــم و آرزو مـی کنـم

یادگـــاری هـای جـــــاودانگی آن دوســـ ــــــتی

و تنـــــدیس بلـــوریـن ایـن عشـــــ ــــــق

تـا ابـــــــــد مــــاندگارتریـن عشــ ـــق و دوستـ ـــی بمـاننــــد

و در تقــــویـم خــــ ـــردادی مـا حـــــک شونـــــد

و تـــ ــو ای عشــــق آسمــانی مــ ــن بــدان...

«حتــی اگـر هـــ ــزار شــــب آرزویـــی هـم بیایــــد و بــــــرود

بـاز تــ ـــو...

پروانـــــــ ـــه ای تریـن آرزوی مــــ ـــن خواهــی مانــــد

حتـی اگـر همیشــه محــــــال باشــی »


ارسالی از fatemeh azadfallah

این زخم همیشه تازه بماند !

ارسالی از مجید - برای زهرا


به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم

نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه

نمک را بگذار برای من که می خواهم این زخم همیشه تازه بماند !

بازیچه شدن …

این روزها هرکی منو میبینه میگه :

وااای خوش به حالت چقدر لاغر شدی !!!

رمز موفقیتت چی بوده ؟

من فقط لبخند میزنم و تو دلم میگم :

بازیچه شدن …

مردی یعنی چی ؟!!!

آقا پسر ،مردي به مغرور بودن و هيچ کيو به هيجا حساب نکردن نيس ...

به اينکه ميتوني تو سیم ثانيه مخ هزار نفرو بزني و بينهايتا جي اف داشته باشي نيس ...

به يه روز با هزار نفر بيرون بودن و صد نفر گريه و دلتنگي و رگشونو واسه تو زدن نيس...

بفهم که اين کارا واسه يه بچه دروغگو که از شانسش خوشگله هم راحته !!!

.
.
.
از تعهد فرار کردن و رفتن راحته

موندن و با هزار نفر بودن هم راحته ...


اگه تونستي بي اينکه بترسي يکي رو انتخواب کني

اگه دلت دم دمي نبود و بعد به دست اوردنش بازم خواستيش

اگه تونسي اشک اوني که دوست داري رو هيچ وقت در نياري و هميشه بهترين مرهمش و مردش باشي

اگه اون قدر پشتش بودي که از هيچي نترسه و فقط بودنت حلال همه مشکلاش بود


اون وقت مردي ...

*********************************************************

هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند

خنجر خیانتی راکه در پشتم فرو رفته در می آورم

میبوسمش صیقلی عاشقانه اندکی نمک به رویش

نوازشش کرده ، دوباره بر سرجایش میگذارم......

از قول من به آن لعنتــــــــــی بگویید خیالش تخت

من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفا دارم...


ارسالی از Tatiyana Lady

تمام روز و شب من ...

بي تو دلم مي‌گيرد

و با خودم مي‌گويم

کاش آن يک بار که ديدمت

گفته بودم

که بي تو گاه دلم مي‌گيرد

که بي تو گاه زندگي سخت مي‌شود

که بي تو گاه هواي بودنت ديوانه‌ام مي‌کند

اما نمي‌گفتم

که اين «گاه» ها

گهگاه

تمامِ روز و شب من مي‌شوند

آن وقت بغض راه گلويم را مي‌گيرد

درست مثل همين روزها....

مـــــــــــــرد است دیگر..

گاهی تند میشود
و گاهی عاشقانه میگوید... دوستت دارم

مـــــــــــــرد است دیگر..
غرورش آسمان
و دلش دریاست...

تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده...؟
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش...؟
تو چه میدانی چرا یک مرد طبیعتا زودتر از زنش میمیرد....
تو چه میدانی که یک مرد چون نمیتواند گریه کند میمیرد.

مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد.

تو را دوست میدارم ...


تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم ، برای برفی که آب می شود، دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن ، دوست می دارم


تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام ، دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن ، دوست می دارم


برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت ...

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت !! دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها ، دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال ...

به خاطر نابودی توهم و خیال !!!  دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن ، دوست می دارم


تو را به خاطربوی لاله های وحشی ...

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان ..

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن ، دوست می دارم


تو را به جای همه کسانی که ندیده ام ، دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها ...

پرواز شیرین خاطره ها ، دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید !!! دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان ، دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت ، دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن ، دوست می دارم


تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...  دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم


تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...


ارسالی از رویال

وای که چه سخته ...

متن ارسالی از tarane2melody


سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه

سخته نگاهش بکنی اما نخونه

وای که چه سخته ...

رنده ولی مرده ...

هیــــچـ اِتِفـــاقِـ خاصے نَیُفتــاد

سُــــتوטּ حَوادثــ خالیسـتـــ ...

هَنــــوز زِنـده اَمــ بے تــو ...

باوَرَتـــــــــ مے شَـــوَد ...؟

من و تو زیر بارون بود ، به جون هم قسم خوردیم ....

پ ن :ولی دیگه زیاد نمونده تا مردنم!!! پس بیا و نجاتم بده .....

انتظار دیدن تو حتی موقع مردن ...

می گویند موقع مرگ

همهء زندگی مثل فیلم از جلوی چشم آدم رد می شود .

به فیلم زندگی ام که فکر میکنم

به مردن علاقه مند می شوم

شاید ...

آن موقع یک بار دیگر دیدمت!!!

تا خدا خودش پا در میانی کند...

متن های ارسالی از رویال


هیچ رقیبی ندارم

جز آیینه

که هر روز تو را نگاه میکند

او را هم شکست خواهم داد.....!!!

*****************************
عاشق هم شدی.......

مثل زلیخا سمج باش.......

آنقدر رسوا بازی در بیار........

تا خدا خودش پا در میانی کند...

************************
عشق فراموش کردن نیست ، بخشیدن است

گوش کردن نیست ، درک کردن است

دیدن نیست ، احساس کردن است ...

جا زدن و کنار کشیدن نیست

صبر کردن و ادامه دادن است،

حتی تنها ...!!!

***********************************

همه چیز را فروختم

جز آن صندلی که جای تو بود !

شاید ...

آنروز که برگشتی خسته باشی...
***************************
تو بردی...!

همه هورا کشیدند !

حالا پایت را از روی خرده های دلم بردار
*******************************
این روزها هوای مرا نداری ،

خفه نمیشوی ؟ بی هوای من !؟......

کاش میشد قصه عشق مرا باور کنی...

متن های ارسالی از royal


میروی تا با نبودن عشق را پرپر کنی

میروی با اشک حسرت, دیده ام را تر کنی


آن همه گفتی نگاهت با نگاهم زنده است

من نباشم,میتوانی روزها را سر کنی؟


در نبودت گریه کردم,آینه احساس کرد

آینه شو,گریه ام را حس کنی,باور کنی


سبز در عشقت شدم,کم کم تو دانستی ولی

عاقبت میخواستی در قلب من خنجر کنی


بعد تو در سینه نامت میشود یک خاطره

کاش میشد قصه عشق مرا باور کنی...

***************************************************
کاش تو این نوشته را میخواندی,

کاش میدانستی دلم در حسرت دوباره دیدنت پر میزند و در سینه میسوزد,

کاش شمع آرزوهای مرا باد جدایی تو خاموش نمیکرد...

کاش میدانستی جای تو برای همیشه,کنار تنهایی من خالیست........

************************************************

تو رفته ای و باز هم,

من و سکوت و انتظار و لحظه های بی تپش و یک نگاه بی قرار

تو رفته ای و باز هم,

من و غم نگفته ها وبغض مانده در گلو و گریه های بی صدا

تو رفته ای و باز هم,

من و شبان بی فروغ و اشک های نا شکیب و این زمانه دروغ

تو رفته ای و باز هم,

من و خیال بودنت و یاد روزهای خوب و حسرت نبودنت...

*******************************************************
بگذر...

خنجر مکش بر زخمی با نمکش تازه میدارم...

رهایم کن,

این روزها تنهایم,

گیجم,

گمم,

خسته ام و بی یاور...

این روزها داغ غربتم را صبورانه بر دوش میکشم,

رهایم کن...

بگذار در پیله تنهایی ام بپوسم وقتی جرات پروانه شدن ندارم...

*********************************************************
به سرم میزند,گاهی و سر به سر عکسهایت میگذارم

و آن وقت نقاشی میکشم بیخیالی چشم هایت را که میدرخشد با غرور در تب و تاب لحظه های بارانی

وآنگاه غروب میشوم در وسعت همه نیامدن ها و در خیال آمدنت....

حکایت عشق ...

گفت دوستم داري؟

گفتم قد دنيا ...

گفت ثابت کن.

گفتم چه جوري؟

گفت تيغو بردار رگتو بزن.

گفتم مرگ زندگي دست خداست

گفت پس دوستم نداري؟!

تيغ را برداشتم رگم رو زدم...

وقتي اهسته داشتم تو بغلش جون ميدادم...

تو گوشم گفت :

اگه دوستم داشتي تنهام نميذاشتي ...

دیدن آسمانی که شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای ...

متن های ارسالی از سیما :


سر به هوا نیستــــم

امــــا ...

همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم

حال عجیبـــی ست

دیدن ِ همان آسمان که...

شاید "تو" ...

دقایقی پیش

به آن نگاه کـــرده ای



گاه دلتنگ میشوم دلتنگ تراز همه دلتنگیها

گوشه ای مینشینم وحسرت هارامیشمارم

باختن هاراوصدای شکستن هارا

نمیدانم من کدام امید را ناامیدکرده ام ؟!

کدام خواهش را نشنیدم ؟!

وبه کدام دلتنگی خندیدم ؟!

که این چنین ...

دلتنگم ...

نمیدانم !!!!



ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ،

چـــــون در آن گـلـه ای نـیـسـتــــ

گـاهـی سـکـوتـــــ دلــی را مـی شـکـنـد

گـاهـی دلـی را بـدسـتـــــ مـی آورد

گـاهـی از دل تـنـگـی حـکـایـت مـی کـنـد

گـاهـی بـغـض در گـلـو خـفـتـه اسـتـــــــ

گـاهـی حــــرفــــ در راه مـانــــــده اسـتـــــ

گـاهـی اوقـاتـــــ سـکوتــــــ سـخـن بـی کـلام اسـتـــــ

و گـاهـی سـکـوت گـریـه بـی صـدای دل یـکــ عـاشـق اسـت



سکوت ،

نفرین بلندیست که خدا میداند،

و گریه ،

صدای شکستن مردی که تکه تکه میریزد .



گـــاهــی پُــــر میشــی

از خَستگــی

اشکـــ بـــالا میـــاری ...

تـــا دوبـــاره فَضـــای کـــافــی داشتــه بـــاشــی !

بـــــــرای پـُــــر شــدنــ ....

نتَــــرس حـــال مـــن نیـــز چنیـــن استـــ!



ایـن روزهــــآ زیادے ــــــآکــِـتـــــ شــُــدهـ اَمـــــ ،

نمــے دآنــَــمـــ چــِــرآ حــَـــرفـــــ هــــآیـــَــمـ بـــِــه جـــــآے گــَـــلـــــو

اَز چـــشــــمـــ هـــــآیـــَـمــــ بــــیـــــرون مـے آیــَنــــد....

فــَــریـــــآد مـے شـَـــوَنـــد !!



میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد



لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان

که از قلبم بر قلم و کاغذ میچکد

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار...

لمس کن لحظه هایم را...

تویی که میدانی من چگونه عاشقت هستم

لمس کن این با تو نبودن ها را..



جدا که شدیم

هر دو به یک احساس رسیدیم

تو به "فراغــــــت"

من به "فراقــــت"

یک حرف تفاوت که مهم نیست . . . .