رفتی نموندی بی وفا  تنهایی سخته به خدا ...

رفتی ، نموندی ، بی وفا

انگار اثر نداشت ، دعا


قلب منو شکستی و

غصه نخور فدای سرت


گفتی که چاره ، سفره

گفتی دعا ، بی اثره


نگاهم هر روز به دره

غصه نخور ، فدای سرت


فدای سرت اگه من خیلی تنهام

فدای سرت اگه گریونه چشمام


فدای سرت اگه دلمو شکستی

میگن عاشق یکی دیگه هستی


دلت دیگه از شیشه نیست

چشات مثل همیشه نیست


تو گل نمیریزی به پام

دیگه نمی میری برام


آغوش تو برای من، انگار دیگه جا نداره

دوستم نداری میدونم ، این دیگه اما نداره


شبای تاریک و سیاه ، ماهو صدا نمیکنی

قفل سکوتو دیگه با معجزه باز نمیکنی


رفتی نموندی بی وفا

تنهایی سخته به خدا


باز زیر قولت زدیا

غصه نخور فدای سرت


گفتی نه هال رفتنی

نه اهل دل شکستنی


دلی نمونده بشکنی

غصه نخور فدای سرت


پ ن : گاه شمار جدایی : روز چهل و سوم

مردی و نامردی ...

با سیگار کشیدن کسی مرد نشد ،

ولی با نامردی بعضیا خیلی ها سیگاری شدند.... .


پ ن : گاه شمار جدایی : روز چهل و دوم

زندگی یا مرگ ؟!!

اینـــــ کـــــــــه نامشــــــــ زندگیستـــــــ

منــــــــ  را کشتــــــــ!

مانده امــــــــ ...

آنکــــــــــه نامشـــــــ مرگـــــــــ استـــــــ

با منـــــــــ چـــــــــه مــــــــی کنــــــد؟!



پ ن : گاه شمار جدایی : روز چهلم

فرشته قصه من

تا حالا شده کسی رو اینقدر دوست داشته باشین که به خاطر اون حاضر باشی همه چیز رو بدی؟

کسی که زندگیتو میدی تا یک دقیقه نگاهش کنی و اونم به تو نگاه کنه. کسی که دوست داری. کسی که دوست داری سرش رو روی پات بذاره و خوابش ببره و انگشتاتو ببری بین موهاش و نازش کنی. کسی که وقتی خوابه بری و پیشونی شو ببوسی و از نگاه کردن بهش آرامش بگیری. کسی که هر روز 15 دقیقه به عکسش خیره بشی و صداش رو گوش بدی. کسی که با دیدنش قلبت تند میزنه. کسی که آرزو داری بغلش کنی . کسی که درداشو فقط به تو میگه و واست گریه میکنه،کسی که واست میخنده و تو با خندش قلبت آروم میشه. کسی که صداش توی تصمیم گیری هات معجزه میکنه.کسی که دوسش داری و نگرانش میشی.کسی که نگرانت میشه. کسی که ........

آره من تا به حال اینطوری شدم.

به این میگن عشق.

من عاشق شدم عاشق یک فرشته ولی فرشته قصه من منو دوست نداره.

کاش الان پیشم بود. کاش ...........

ﺪﺮ ﺂغوشـﻤ مے گیرے؟

ﻗﻠـبـــــ ﻣﺎ؛

ﺑـــﮧ ﺗﯿـــغ ﮐﺴﺎﻧـے ﺯﺧـــــﻢ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ،

ﮐﮧ ﺍﺯ اﻧﻬـــــﺎ ﺍﻧﺘــــﻈﺎﺭ ﻣﺤﺒـــتـــ ﺩﺍﺷﺘــــﯿﻢ ...!

************************************

خـﻮﺎبــــﻬایم؛

بوی تـﻦ تــو ﺮﺎ ﻤـے ﺪﻬـــد...!

نڪند،

ﺂﻦ ﺪور ترﻫا ،

نیـﻤﮧ شـﺐ؛

ﺪﺮ ﺂغوشـﻤ مے گیرے؟


با تشکر از ELiNᗩ

پ ن : گاه شمار جدایی : روز سی و نهم

پ ن 2 : میگن حداقل هر 39 روز از آدم خبر بگیرید که لااقل اگه طرف مرده باشه بتونید تو چهلمش شرکت کنید ، امروز روز 39ام هستا !!!!!

معنـــــــآے خدــآحافـظ ،  تـــآ فردـآ بـــود...

میدونے بازی روزگار چیـﮧ؟

تو چشم میذﺎری

و مـטּ ؛

قایم میشم،

بعد تو یڪے دیگـﮧ رو پیدﺎ میڪنے

و مـטּ ؛

برﺎی همیشـــــــﮧ گم میشمـ ...

**********************************

مــی خــوآهــم عــوض شــوم چـــرآ بـایـد دلــتــنـگ بشـوم ؟

تـــو بــآیـــد دلـــتـــــنـــــگ شــــوی

مـــی خــوآهــم آن ســیــب

قــــرمـــز بـــآلـــآی

درخـــــــت

بـآشـم

د ر

دورتـریـن

نـقـطـه.دقـت کـن

رســیـدن بـه مـن آسـآن

نـیـسـت،اگـر هـمـتـش رآ نــدآری

آسیب به درخت نرســان،بــه هــــمـآن

ســــیـــب هـآی کـــرم خــورده روی زمـیــن قــآنــع بــــآش!

************************************

كآشكے گآھے وقتآ

خدآ از پشت اون ابرآ

میومد بیرون و دآد مےزد کھ :

آھآاآاآاآی دختر...

بگیر بشین سر جآت !

اینقدھ غر نزن !

ھمینھ کھ ھَس...!

بعد یھ چشمک مےزدو

آروم توی گوشم مےگفت:

" ھمھ چے دُرُست مےشھ.."

************************************

مے خوـآهم برگــــردمـ

بـﮧ روزـهــآے ڪودڪے

آטּ زمـــآטּ ــهـــآ ڪـﮧ :

پـــــــدر تنهــــآ قهرمــــــآטּ بود

عشــق ،

تنـــهــآ در آغوشـــِ مــــآدر خلــآصـــﮧ مےشــد

بـــآلــآتریـــטּ نــقطـﮧ ے زمیـــטּ ،

شـآنهـ ـهــآے پدر بــود

بدتـریـــטּ دشمنـــآنمـ ،

خوــآـهر و برـآدر هـآے خودمـ بودنـــد

تنــهـــآ دردمـ ،

زـــآنو ـهـــآے زخمــے اَمـ بودنـد

تنـهـــآ چیزے که میشڪســتـ ،

اسبـــــــآبـ بــــآزے ـهـــآیم بـود

و معنـــــــآے خدــآحافـظ ،

تـــآ فردـآ بـــود...


ارسالی از εϊз.ılıll ELiNᗩ ılıll.εϊз

مطمئنم فراموشت نمی کنم ...

شده بعضي وقتا یکی را دوست داشته باشی ؟

از دوری اون دلت گرفته باشه ؟

يهو به سرت می زنه ديگه دوستش نداشته باشي!؟

به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم!؟

مگه کيه!؟

مگه واسم چيکار کرده!؟

مگه...........

بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي!؟

يهو ..

يه چيزي يادت مياد ...

يه چيز خيلي کوچيک ...

يه خاطره ...

يه حرف ...

يه لبخند ...

يه نگاه ...

و بعد ...

همين ...

همين کافيه

تا به خودت بياي

و مطمئن بشي که نمي توني فراموشش کنی

فــقط با تــو  پــروانــه می شـــوم …

نمی دانــم …

چــرا بیــن ایــن همــه آدم

پــیــله کــرده امــ  بــه تــو …

شــاید فــقط با تــو

پــروانــه می شـــوم …
*****************************
صـــدای قـــلب نــیست

صـــدای پــــای تــوست

کـه شـب ها در ســینـه ام مــی دوی

کـــافی اســـت کــمی خــسته شوی

کـــافی اســـت کــمی بـایـستی .....
******************************
باید جشن بگیرم…

اشکهایم دوباره با من آشتی کرده اند.....

**************************************
مدتـــهاســـت

دلـــم شـــروعــی تـــازه میخــــــواهــد

تــو بیـــــــا

مــــــرا دوبـــــاره آغـــــــاز کـــن.....

************************
چه نقاش ماهری ست فکر و خیال....!!!!

وقتی که

دانه دانه موهایت را سفید میکند....

********************************
گفتن ضمایر را بگو!

گفتم: من من من من من من!!!!

گفتن:پس بقیه کو؟؟

گفتم:بقیه رفتن...!!!

********************************
حجم خالی تو را حجم هیچکس پر نمیکند


ارسالی از رویال

پ ن : گاه شمار جدایی : روز سی و هشتم

وقتی دچار میشوی

وقتی دچار میشوی

میمانی و یه حس دل گندگی

که وسعتش شده است به اندازه ی تمام دنیا

و دلت میخواهد

هرکه از دم دستت رد میشود محبت کنی و دوست بداری

وقتی دچار میشوی

میگردی دنبال مقصرهای تمام این دلدادگی

میگردی دنبال علتها

میگردی تا بدانی چشم تورا دچار کرد یا دل

و میمانی و تمام پرسشهای بی پاسخ و هزار پاسخ

وقتی دچار میشوی

اول تردید جانت را پرمیکرد

شک میکنی به تمام لبخندهایت

شادیهایت

به طپشهای قلبت که دیگر دست خودت نیست که ارامش کنی

پر شده ای از او ونمیدانی چه باید بکنی

وقتی دچار میشوی

روز به روز تغییر میکنی ادمی دیگر میشوی

و حس میکنی تازه ادم شده ای

وقتی دچار میشوی

آرام میشوی مهربان میشوی با گذشت میشوی

وقتی دچار میشوی

نگاهت تازه میشود احساست هوایی میخورد و بهاری میشوی

چقدر شیرین میشود لحظه ها

چقدر سخت میشود ماندن در دچارگی

و این نوبت عاشقی توست

ببین چه میکنی


ارسالی از رویال

پ ن : گاه شمار جدایی : روز سی و هفتم