جای پایش روی دل جا مانده بود ...
گفتمش دل می خری ؟
پرسید : چند ؟
گفتمش دل مال تو
تنها بخند
خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود ...
پرسید : چند ؟
گفتمش دل مال تو
تنها بخند
خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود ...
ارسالی از لاله تقی لو
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۷ ب.ظ توسط مصطفی
|
چقد آسون تو رفتی و ندیدی ...