حال خراب این روزام ...
دیروز اعصابم خیییییییییلی داغون شد !!! هر کسی منو میدید هی بهم میگفت چقد لاغر شدی؟! چند کیلو کم کردی؟ چرا انقد لاغر شدی ؟! اولش اصلا نشناختمت!!!! و از این حرفا ... ریختم بهم!!! میدونی چرا؟ چون یاد مامانم افتادم و اینکه اگه اونم منو اینجوری ببینه که خیلی ناراحت میشه و غصه میخوره!!! نمیدونم چییکار کنم!!! به خدا دیروز بعد عکس که تو پست قبلی گفتم میخوام گریه کنما!! کلی دلم واسه مامانم سوخت!!! ولی چه فایده که کاری نمیتونم کنم!! به خدا مثلا دیشب سلف که نرفتم ولی خوابگاه غذا داشتم و تصمیم جدی گرفتم که بخورم! ولی خدا شاهده همین چند تا قاشق که خوردم دیگه نتونستم هیچی بخورم!!!(تازه با این وجود که آخرین غذایی که خورده بودم پریروز ناهار بوده!!!) خوب وقتی حالم اینجوره معلومه دیگه چی میشه دیگه!!! تو رو به خدا اصلا من خودم به درک ولی نذار مامانم انقد ناراحت بشه!!! تو خودت هم مامان داری میفهمی چی میگم و چرا این حرفا رو میزنم!! خواهش میکنم کمکم کن ، که فقط تو میتونی کمکم کنی ...
چقد آسون تو رفتی و ندیدی ...