عاطفه قربونت برم، دلت نمیسوزه واسه من؟ به خدا دیگه نا ندارم! تو رو خدا کمکم کن!

دوست داری چه بلایی سرم بیاد؟میخوای چی کارم کنی؟ به خدا اگه میتونستم اصلا از تو نمیخواستم! آخه دوست ندارم ناراحتت کنم،ولی خوب چیکار کنم وقتی هیچ راهی ندارم؟ میبینی همین جور روزا و سال ها دارن میگذرن ولی من هنوزم مث سابق دوست دارم، با همه بی محلی هایی که بهم کردی، به خدا اگه میتونستم که مرض نداشتم بیام این همه خواهش کنم و تو و خودم رو عذاب بدم که ! خوب نمیتونم که این کارا رو میکنم دیگه!!! به خدا اصلا فکرش نمیکردم یه روزی از یه نفر تو زندگیم این همه خواهش و اصرار کنم !!!! اصلا همچین چیزی تو مخیلم نمیگنجید!!! تو رو خدا به خاطر خدا کمکم کن! یادمه میگفتی دوست نداری کسی داود رو این طور اذیت کنه!! حالا منم مث داود به خدا چطور دلت میاد این همه اذیت بشم؟ میدونم، به خدا شرایطت رو میدونم، به خدا منم بهت حق میدم ، به خدا من کاملا درکت میکنم !!! چرا فک میکنی من فقط خودمو میبینم؟ من میدونم چه شرایطی داری ولی تو رو به همون خدا یه نیم نگاهی به شرایط منم بکن، ببین که هیچ جوری نمیتونم فراموشت کنم، ببین که تا آخر عمرم باید هر روز بشینم دعای مرگ کنم ...

پ ن : نگفتی کی میری خونه واسه عمل مامانت؟چیکار میکنی؟