عاطفه به خدا فقط تو هستی که میتونی کمک کنی من از این شرایط بیرون بیام! فقط تو !! تو پست قبلی هم گفتم شاید واست عجیب باشه یا حتی باورش سخت که مگه میشه یه نفر اینجوری دوست داشته باشه که زندگی بدون تو واسش مث زهر باشه !!ولی به خدا باور کن این اتفاق الان واسه من افتاده! به خدا هیچ جوری آروم نمیشم، هیچ جور نمیتونم خودمو مشغول کنم، هیچ کاری نمیتونم کنم، جز فکر کردن به تو!! نمیدونم واقعا چه جوری میتونم این حرفامو بگم که باور کنی دارم راست میگم!!! آخه میدونی خیلی حرفا رو نمیشه نوشت فقط میشه حسشون کرد !! و راستش من راهی بلد نیستم که بتونم این حس رو بهت ثابت کنم!! به خدا من تو رو حتی از خودم بیشتر دوست دارم، میدونی مثلا فک کن آدم مگه میتونه پدر مادرشو فراموش کنه؟! مگه میتونه خونوادشو فراموش کنه؟! منم همین جورم!! مطمئنم صد سال هم که بگذره محاله بتونم فراموشت کنم و محاله کسی بتونه جای تو رو واسم پر کنه! 


برام هیچ حسی شبیه تو نیست

کنار تو درگیر آرامشم


همین از تمام جهان کافیه

همین که کنارت نفس میکشم


برام هیچ حسی شبیه تو نیست

تو پایان هر جستجوی منی


تماشای تو عین آرامشه

تو زیباترین آرزوی منی


منو از این عذاب رها نمیکنی

کنارمی به من نگاه نمیکنی


تمام قلب تو به من نمیرسه

همین که فکرمی برای من بسه


از این عادت با تو بودن هنوز

ببین لحظه لحظم کنارت خوشه


همین عادت با تو بودن یه روز

اگه بی تو باشم منو میکشه